Tuesday 9 August 2011

داستان تز دکترای محمد مصدق


نکته ای که برایم قابل تامل بود این بود که می بینم مصدق هم یک اسلام گرا بوده و تر دکترای او در باره حقوق در اسلام است
یعنی او هم با آخوندها متحد بوده. همانگونه که با اتحاد با کاشانی موجب سقوط دولت قوام که سیاستمداری سکولار و کارگشته بود شد.
همین کار را دست پرورده های او در سال 57 انجام دادند. آنان با خمینی متحد شدند و کشور را به روز سیاه نشاندند

مصدق در صفحه 79 کتاب خاطرات و تألمات خود در مورد تز دکترایش چنین نوشته است. موضوع تز را هم که دانشکده حقوق تصویب کرده بودراجع به وصیت در حقوق اسلامی بود که در تهران بهتر می توانستم کار کنم. یعنی اول به فارسی تهیه کنم و متخصصین اظهار نظر کنند و سپس آنرا ترجمه کرده به دانشکده بدهم، این بود که تصمیم گرفتم اشرف و احمد دختر و پسر بزرگم را در خانواده ای بگذارم با خانم و پسر کوچکم غلام حسین حرکت نمایم. ایام مسافرت و دید و بازدید در تهران موجب تعطیل کار شد. مصدق در قسمت دیگر چنین ادامه می دهد. نمی دانم چه پیش آمد که نتوانستم آن ( منظور مصدق تز وصیت در حقوق اسلام است ) را با کمک استاد خود شادروان شیخ محمد علی کاشانی تهیه کنمبعد میگوید با شمس العلما قریب مشورت کردم علی اصغر ماجدی را در نظر گرفت و من نه فقط از معلومات بلکه از صحت عمل او هم در کاری که مادرم در عدلیه داشت استفاده نمودم و بعد مقدمه آن را هم که مربوط به مدرک حقوق اسلامی است با نظر خود شیخ محمد علی کاشانی تهیه کردم که دیگر کاری نداشت جز اینکه ترجمه شود و آن را در سوئیس بهتر می توانستم به انجام برسانم و به شهر نوشاتل بر میگردد. در مورد ترجمه تز در کتابش چنین می خوانیم. درضمن ترجمه تزدر دارالوکاله یکی از وکلا موسوم به ( ژان روله ) کار آموزی کردم در تمام مدت اقامتم همه روزه تا ظهر به کارآموزی مشغول بودم و عصر ها هم با یکی از دانشجویان هم دوره ای خود به ترجمه تز اشتغال داشتم که بعد از طی مراحل و تصویب شورای دانشکده چند روز قبل از حرکتم به ایران در پاریس به طبع رسید.
تجزیه و تحلیل تز دکترای محمد مصدق
مصدقی ها و جبهه ضد ملی ها و شیفتگان مصدق ما ایرانیان را در مورد چهره واقعی محمد مصدق در پائین ترین سطح اطلاعات نگهداشته شده ایم. و به همین دلیل مرموز بودن چهره واقعی مصدق آن طور که بوده در پرده های نیرنگ و فریب پوشیده نگهداشته شده است. حال تلاش بر این است واقعیت های نا گفته بیان شود.
میدانیم مصدق در دانشکده حقوق نوشاتل سوئیس تحصیل و در همان شهر هم زندگی میکرد چه دلیلی داشته است تزش را در پاریس چاپ کند و هیچ اشاره ائی به جلسه دفاع از تز توسط استادان راهنما که بسیار متداول است نکرده است. باید بدانیم هر کس میتواند رساله  جزوه و کتاب چاپ کند. لذا چاپ رساله که مصدق اشاره کرده است به معنای درجه دکترای مصدق نیست و از همه مهم تر مصدق السلطنه روی جلد رساله، خود را فقط محمد مصدق معرفی کرده است.
در ادبیات زبان فارسی مثلی است که می گوید اگر نان گندم نخورده ایم دست مردم دیده ایم. امروز اکثر ایرانیان با دانشگاه ومقررات آن آشنائی کامل دارند و می دانند شخصی که می خواهد تز دکترایش را بنویسد معمولاً قاعده بر این است موضوعی را انتخاب می کند به دانشگاه ارائه می دهد اگر مورد قبول شورای دانشگاه قرار گرفت دانشجو در صدد مطالعه و تحقیق شده پس از آماده شدن آن را به دانشگاه می دهد. ولی مصدق یا از قوانین دانشگاه اطلاع نداشته و یا طبق معمول برای مشروعیت و بزرگ جلوه دادن به کار خود به دروغ در صفحه 79 کتاب خاطرات و تألمات خود نوشته است موضوع تز را هم که دانشکده حقوق تصویب کرده بود راجع به وصیت در حقوق اسلامی بود. هرگز دانشگاه موضوع تز را انتخاب نمی کند بلکه دانشجو موضوع تزش را انتخاب می کند. حال سوال در این است.

چرا مصدق وصیت در حقوق اسلام را برای تزش انتخاب کرده بود؟؟
مصدق مخصوصاً این موضوع را برای تز دکترای خود انتخاب کرده بود که احتیاج به تحقیق و مطالعه و زحمت نداشته تنها کافی بود به یکی از مراکز دینی مراجعه کند و از روی کتاب ها و منابع متعدد و فراوان مطلب را انتخاب و رونویسی کند. وی برای این کار به تهران مسافرت کرده انجام این کار را به شخصی بنام علی اصغر ماجدی محول ساخته و ضمناً برای اینکه افکار ما را از واقعیت دور سازد داستان گرفتاری که مادرش در عدلیه داشته است را مطرح می کند و متوجه میشویم مصدق چون زبان فرانسه را بلد نبوده پس از مراجعت به سوئیس یکی از دانشجویان ایرانی نوشته هایش را به زبان فرانسه برایش ترجمه نموده است. به کلامی ساده باید بگویم اگر به دقت تمام گفته های مصدق را که در مورد تحصیلاتش چه در ایران و چه در اروپا گفته است را مورد بررسی قرار دهیم متوجه می شویم مصدق در تمام موارد دروغ گفته است و هرگز نمی تواند مورد قبول قرار گیرد. کدام عقل سلیمی است که بپذیرد مردی که تا حدودی بیمار بوده و فاقد تحصیلات ابتدائی  متوسطه و دانشگاه بوده و دو امتحانی هم که داده شفاهی و با کمک شانس بوده معقول به نظر نمی آید که به تواند دکترا بگیرد.
اما تحمل آن همه هزینه و دشواری های سفر در آن زمان و دور ماندن چند ساله از خانواده اشرافی خود سبب شد مصدق در صدد گرفتن تابعیت سوئیس بر آمد.
خواننده گرامی براستی میگویم. عذر ها و دو گانه گوئی ها و حاشیه پردازی های بی ربط مصدق که در کتاب خاطرات و تألمات شاهد آنها هستیم غم انگیز است. غم انگیز از این جهت که مصدق ناگزیر است برای توجیه یک دروغ صد ها دروغ بیافریند.
به جرأت می توانم بگویم هیچ یک از زندگی نویس ها و شیفتگان مصدق این مطالب که تمام از کتاب مصدق استخراج شده است را برای آگاهی ملت ایران ننوشته اند حتی به تابعیت سوئیس مصدق اشاره نکرده اند

No comments:

Post a Comment