نکته ای که برایم قابل تامل بود این بود که می بینم مصدق هم یک اسلام گرا بوده و تر دکترای او در باره حقوق در اسلام است
یعنی او هم با آخوندها متحد بوده. همانگونه که با اتحاد با کاشانی موجب سقوط دولت قوام که سیاستمداری سکولار و کارگشته بود شد.
همین کار را دست پرورده های او در سال 57 انجام دادند. آنان با خمینی متحد شدند و کشور را به روز سیاه نشاندند
تجزیه و تحلیل تز دکترای محمد مصدق
مصدقی ها و جبهه ضد ملی ها و شیفتگان مصدق ما ایرانیان را در مورد چهره واقعی محمد مصدق در پائین ترین سطح اطلاعات نگهداشته شده ایم. و به همین دلیل مرموز بودن چهره واقعی مصدق آن طور که بوده در پرده های نیرنگ و فریب پوشیده نگهداشته شده است. حال تلاش بر این است واقعیت های نا گفته بیان شود.
میدانیم مصدق در دانشکده حقوق نوشاتل سوئیس تحصیل و در همان شهر هم زندگی میکرد چه دلیلی داشته است تزش را در پاریس چاپ کند و هیچ اشاره ائی به جلسه دفاع از تز توسط استادان راهنما که بسیار متداول است نکرده است. باید بدانیم هر کس میتواند رساله – جزوه و کتاب چاپ کند. لذا چاپ رساله که مصدق اشاره کرده است به معنای درجه دکترای مصدق نیست و از همه مهم تر مصدق السلطنه روی جلد رساله، خود را فقط محمد مصدق معرفی کرده است.
در ادبیات زبان فارسی مثلی است که می گوید اگر نان گندم نخورده ایم دست مردم دیده ایم. امروز اکثر ایرانیان با دانشگاه ومقررات آن آشنائی کامل دارند و می دانند شخصی که می خواهد تز دکترایش را بنویسد معمولاً قاعده بر این است موضوعی را انتخاب می کند به دانشگاه ارائه می دهد اگر مورد قبول شورای دانشگاه قرار گرفت دانشجو در صدد مطالعه و تحقیق شده پس از آماده شدن آن را به دانشگاه می دهد. ولی مصدق یا از قوانین دانشگاه اطلاع نداشته و یا طبق معمول برای مشروعیت و بزرگ جلوه دادن به کار خود به دروغ در صفحه 79 کتاب خاطرات و تألمات خود نوشته است موضوع تز را هم که دانشکده حقوق تصویب کرده بود راجع به وصیت در حقوق اسلامی بود. هرگز دانشگاه موضوع تز را انتخاب نمی کند بلکه دانشجو موضوع تزش را انتخاب می کند. حال سوال در این است.
چرا مصدق وصیت در حقوق اسلام را برای تزش انتخاب کرده بود؟؟
مصدق مخصوصاً این موضوع را برای تز دکترای خود انتخاب کرده بود که احتیاج به تحقیق و مطالعه و زحمت نداشته تنها کافی بود به یکی از مراکز دینی مراجعه کند و از روی کتاب ها و منابع متعدد و فراوان مطلب را انتخاب و رونویسی کند. وی برای این کار به تهران مسافرت کرده انجام این کار را به شخصی بنام علی اصغر ماجدی محول ساخته و ضمناً برای اینکه افکار ما را از واقعیت دور سازد داستان گرفتاری که مادرش در عدلیه داشته است را مطرح می کند و متوجه میشویم مصدق چون زبان فرانسه را بلد نبوده پس از مراجعت به سوئیس یکی از دانشجویان ایرانی نوشته هایش را به زبان فرانسه برایش ترجمه نموده است. به کلامی ساده باید بگویم اگر به دقت تمام گفته های مصدق را که در مورد تحصیلاتش چه در ایران و چه در اروپا گفته است را مورد بررسی قرار دهیم متوجه می شویم مصدق در تمام موارد دروغ گفته است و هرگز نمی تواند مورد قبول قرار گیرد. کدام عقل سلیمی است که بپذیرد مردی که تا حدودی بیمار بوده و فاقد تحصیلات ابتدائی – متوسطه و دانشگاه بوده و دو امتحانی هم که داده شفاهی و با کمک شانس بوده معقول به نظر نمی آید که به تواند دکترا بگیرد.
اما تحمل آن همه هزینه و دشواری های سفر در آن زمان و دور ماندن چند ساله از خانواده اشرافی خود سبب شد مصدق در صدد گرفتن تابعیت سوئیس بر آمد.
خواننده گرامی براستی میگویم. عذر ها و دو گانه گوئی ها و حاشیه پردازی های بی ربط مصدق که در کتاب خاطرات و تألمات شاهد آنها هستیم غم انگیز است. غم انگیز از این جهت که مصدق ناگزیر است برای توجیه یک دروغ صد ها دروغ بیافریند.
به جرأت می توانم بگویم هیچ یک از زندگی نویس ها و شیفتگان مصدق این مطالب که تمام از کتاب مصدق استخراج شده است را برای آگاهی ملت ایران ننوشته اند حتی به تابعیت سوئیس مصدق اشاره نکرده اند
No comments:
Post a Comment